چیزهای خوب

چیزی می نویسم که ارزش داشته باشد

چیزهای خوب

چیزی می نویسم که ارزش داشته باشد

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱ مرداد ۹۵، ۲۱:۲۵ - خانوم کلیستو
    درسته....
  • ۲۹ تیر ۹۵، ۱۹:۱۲ - سروش فتحی
    +
  • ۲۹ تیر ۹۵، ۱۸:۰۶ - علی رحمانی پور
    ممنون

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۷ ب.ظ

۰

خاطره ای از خمینی

چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۷ ب.ظ
حضرت امام (ره) با این که مقام علمی شان، چشم گیر فضلاء و علما بود و آثارشان هم در حوزه های علمیه موجود بود، ولی برای رضای خدا و مطلع ساختن مرحوم آیت الله العظمی حکیم به اندازه ای تواضع می کردند که به ایشان می فرمودند: «من یکی از پیروان شما هستم. من یکی از افرادی هستم که اوامر شما را اطاعت می کنم، شما امر کنید، ما اطاعت می کنیم. شما دستور بدهید ما عمل می کنیم. چطور شما گمان می کنید که مطیع ندارید و حال آن که یکی از آنها من هستم.»

بعد از فوت مرحوم آیت الله حکیم (رضوا ن الله علیه)، یکی از نمایندگان آن مرحوم در یکی از شهرهای ایران، نامه ای برای حضرت امام که در نجف بودند نوشت و اجازه خواست که بعد از‌ آقای حکیم، وکیل حضرت امام باشد. حضرت امام هم یک اجازه معمولی برای ایشان نوشتند و فرستادند. اما این آقای به این مقدار اجازه قانع نبود و می خواست وکیل حضرت امام در آن شهر و آن استان باشد. مرحوم حاج آقا مصطفی هم برای وساطت خدمت حضرت امام عرض کرده بود که ایشان صلاحیت این کار را دارد و وکیل آقای حکیم هم بوده است. حضرت امام در جواب حاج آقا مصطفی فرمودند:«این مقدار که ما نوشتیم کافی است.» بعدا گویا آن آقا نامه تهدید آمیزی به حضرت امام در نجف نوشتند ( و ما این را از جواب حضرت امام فهمیدیم ) که اگر این وکالت نامه را به من ندهید، به مردم می گویم که از تقلید شما برگردند!. حضرت امام در جواب نوشته بودند: «اگر یک چنین خدمتی به من بکنید، من از شما تا روز قیامت ممنون می شوم که بار من را سبک کرده اید اگر مردم از تقلید من برگردند، بار مسئولیت من سبک می شود.»
موافقین ۲ مخالفین ۱ ۹۵/۰۴/۲۳
*A*

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.